تاريخ : جمعه 24 آذر 1391 | 18:3 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |
تاريخ : پنج شنبه 23 آذر 1391 | 2:43 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |

روی آبهای مواج احسـاسم

سوار بر زورق خـــــ ـیال

پارو می زنـم

در جستجوی ساحل امن یقیـن.

وقتی به ابـرها می نگرم

باران زیبا تر از همیشه ترانه می خواند

اینجاست کـه در می یابم

عشـــق

سر پناهی گرم در باور های شاعرانه ی من است.

 


موضوعات مرتبط: دلنوشته های دلنشین ، ،
برچسب‌ها: دلنوشته های دلنشین , اس ام اس عاشقانه , پیامک عاشقانه , جملات عاشقانه , جملات احساسی , پیامک احساسی , جملات دلتنگی ,

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 18 آبان 1391 | 9:18 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |
تاريخ : یک شنبه 14 آبان 1391 | 12:14 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |
تاريخ : پنج شنبه 11 آبان 1391 | 12:59 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |
تاريخ : پنج شنبه 4 آبان 1391 | 15:52 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |
تاريخ : پنج شنبه 4 آبان 1391 | 8:30 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |
تاريخ : چهار شنبه 19 مهر 1391 | 17:33 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |
تاريخ : شنبه 8 مهر 1391 | 9:15 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |

جملات احساسی

 

تا تويي در خاطرم ، با ديگران بيگانه ام / با خيالت همنشينم ، گوشه اي زنداني

 

آهاي يارم و دلدار ، منم عاشق تن دار / ببين دل تو دلم نيست ، واسه لحظه ديدار . . .

 

خزان بنشست و گل با بادها رفت / چه آسان مي شود از يادها رفت . . .

 

پيري آن نيست که بر سري زند موي سفيد / هر جواني که به دل عشق ندارد ، پير است . . .

 

بوي يوسف مي دهد پيراهنت ، پير کنعانم براي ديدنت . . .

 

گل يخ در زمستان تو هستم / اسير ناز چشمان تو هستم

 

مرا پرپر مکن با بي وفايي / که من مشتاق ديدار تو هستم . . .

 

 

از دوست چه مي ماند در آينه فردا / جز حرف دل انگيزش ، جز خاطره اي زيبا . . .

 

در سکوت دادگاه سرنوشت / عشق بر ما حکم سنگيني نوشت

گفته شد دل ها از هم جدا / واي بر اين حکم و اين قانون زشت . . .

 

تو اين غروب خورشيد دلم واست گرفته / نمي دونم چي بگم با اين غم نهفته

 

به دنبال واژه اي مي گردم! تا قلمم را سيراب کنم واين آخرين شايد هم آغازي براي فردايي ست که هنوز در راه نيست و کاغذهاي مچاله شده ي زباله دان گواه به اين راز دارند و اين آيينه خسته تر از هميشه زير غباري از دور تنها تصوير مرا بدون هيچ واژه اي به سکوت فرياد مي زند امروز غبارت را به باد مي دهند .

 

 

هرگز نديدم بر لبي لبخند زيباى تورا / هرگز نمى گيرد کسى در قلب من جاى تورا.

 

گل نيست چنين سرکش و رعنا که تويي/ مه نيست بدين گونه فريبا که تويي/ غم برسر غم ريخته آن جا که منم/ دل برسردل ريخته آنجا که تويي.

 

 

زندگي دفتري از خاطر هست. يک نفر در شب کم، يک نفر در دل خاک، يک نفر همدم خوشبختي هاست، يک نفر همسفر سختي هاست، چشم تا باز کنيم عمرمان ميگذرد ما همه همسفريم.

 

 

 

 

اوني که يار تو بود، اگه غمخوار تو بود، قلبش رو پس نمي داد دل به هر کس نمي داد، دل مي گفت مقدسه عشق اون برام بسه ،از نگاش نفهميدم که دروغ وهوسه، غصه خوردن نداره ،گريه کردن نداره، به يه قلب بي وفا دل سپردن نداره، آخر قصه چي شد، قلب اون مال کي شد اون که از من پر گرفت چي مي خواستيم وچي شد، اوني که مال تو بود اگه لايق تو بود تورو تنها نمي ذاشت، با خودت جا نمي ذاشت... اوني که يار تو بود، اگه غمخوار تو بود، قلبش رو پس نمي داد دل به هر کس نمي داد.

 

 

 

خوشا دردي که درمانش تو باشي خوشا راهي که پايانش تو باشي خوشا چشمي که رخسار تو بيند خوشا ملکي که سلطانش تو باشي خوشا آن دل که دلدارش تو گردي خوشا جاني که جانانش تو باشي مشو پنهان از آن عاشق که پيوست همه پيدا و پنهانش تو باشي براي آن به ترک جان بگويد دل بيچاره تا جانش تو باشي.

 

 

اگر سهم من از اين همه ستاره فقط سوسوي غريبي است، غمي نيست. همين انتظار رسيدن شب برايم کافيست.

 

 

 

مهربانا ، سايباني از جنس اشک و نياز مي خواهم تا سجاده ي دلم را در آن بگسترانم و با دستان خسته قنوتم از تو بخواهم که بر وجود سردم نور نگاهت را بتاباني و گل هاي زيباي عشق و ايمان را بار دگر در من تازه گرداني....

 

 

 

هر که عاشق شد جفا بسيار مي بايد کشيد/ بهر يک گل منت صد خار مي بايد کشيد/ من به مرگم راضيم، اما نمي آيد اجل/ بخت بد بين، از اجل هم ناز مي بايد کشيد.

 

 

 

حيف از آن صداقتي که بود و نيست/ آن همه نجابتي که بود و نيست/ اي شکوه سبز تو براي من/ سايه حمايتي که بود و نيست/ يک صداي خسته در گلوي ني/ ناله شکايتي که بود و نيست/ آن همه دو بيتي آن هم غزل/ شرح بي نهايتي که بود و نيست/ عشق اگر چه گاه جلوه مي کند/ عاشقي حکايتي که بود و نيست .

 

 

دستهايت تکيه گاهم بود و نيست/ عشق تو پشت و پناهم بود و نيست/ حيف! آن وقتي که عاشق شد دلم/ چيز سبزي در نگاهم بود و نيست/ عشق اين سرمايه بازار دل/ آب اين روي سياهم بود و نيست/ ياد آن ايام مشتاقي بخير/ عاشقي تنها گناهم بود و نيست.

 

 

شمع مي سوزد و پروانه به دورش همه شب/ من که مي سوزم و پروانه ندارم چه کنم.

 

 

روي هر سينه سري گريه کند وقت وداع/ سرمن وقت وداع گوشه ديوار گريست.

 

 

کنم هر شب دعايي کز دلم بيرون رود مهرت ولي.... آهسته مي گويم: الهي! بي اثر باشد ...

 

 

تکيه بر ديوار کردم خاک بر پشتم نشست / دوستي با هر که کردم عاقبت قلبم شکست.

 

 

??? بار قسم خوردم که نامت را به زبان نيارم ولي افسوس که قسم هم نام تو بود .

 

 

عاشقي را شرط اول ناله وفرياد نيست / تا کسي از جان شيرين نگذرد فرهاد نيست.

 

عاشقانه ترين نگاهم را روي قايقي از باد نشاندم و پارو زنان سوي تو فرستادم وقتي به ساحل نگاه تو رسيد تو چشمانت را بستي و قايقم غرق شد .

 

زندگي کوتاه ترازآن است که به خصومت بگذرد وقلبها گرامي ترازآن هستندکه بشکنند فردا طلوع خواهد کرد حتي اگر نباشيم.

 

 

کاش کسي تو دلمون پا نمي ذاشت... کاش اگه پا مي ذاشت دلمون رو تنها نمي ذاشت... کاش اگه تنها مي ذاشت رد پاش رو روي دلمون جا نمي ذاشت.

 

مي دوني چقدر دوست دارم؟ به تعداد تاراي موي سرت ضرب در تعداد نفس هايي که تا اخره عمرت مي کشي به علاوه تعداد هرچي ستاره تو آسمونه .

 

 

مي دوني علت كسوف و خسوف چيه ؟ ماه و خورشيد براي ديدنت دعوا مي كنن.

 

 

قلبمو هديه مي دم بهت . مواظبش باش . نه به خاطر اينکه قلبمه به خاطر اينکه تو توشي.

دل آدمها مثل يك جزيره دور افتادست ،اينكه كي واسه اولين بار پا به جزيره ميذاره مهم نيست مهم اون كسيه كه هيچ وقت جزيره را ترك نكند.

 

 

اگر باران بودم انقدر مي باريدم تا غبار غم را از دلت پاک کنم اگر اشک بودم مثل باران بهاري به پايت مي گريستم اگر گل بودم شاخه اي از وجودم را تقديم وجود عزيزت مي کردم اگر عشق بودم آهنگ دوست داشتن را برايت مينواختم ولي افسوس که نه بارانم نه اشک نه گل و نه عشق اما هر چه هستم دوستت دارم.

 

 

عشق شايد زود تو را عاشق و دلتنگ كند اما هرگز تو را سير نمي كند.

 

گرتواين دنيا کسي هست که با ديدنش رنگ رخسارت عوض ميشه و قلبت ابروتو به تاراج مي بره. مهم اين نيست که اون مال تو باشه، مهم اينه که باشه. نفس بکشه، زندگي کنه و از زندگيش لذت ببره.

 

گفتي دوست دارم! گفتم به اندازه چي؟ گفتي به اندازه اسمان گفتم: به وسعت همان؟ گفتي: دريا گفتم: به عمق همين؟ گفتي به عمق دلم که بزرگتر از هر دريايي است. حالا که مدت ها گذشته مي بينم دلت واقعا عمق دارد چون چند نفر ديگه هم بعد از من امده اند و هنوز هم جا دارد.

 

ديگر به خلوت لحظه‌هايم عاشقانه قدم نمي‌گذاري، ديگر آمدنت در خيالم آنقدر گنگ است که نمي‌بينمت. سنگيني نگاهت را مدتهاست که حس نکرده ام . من مبهوت مانده ام که چگونه اين همه زمان را صبوررانه گذرنده اي؟! من نگاه ملتمسم را در اين واژه ها پر کرده ام که شايد .... ديگر زبانم از گفتن جملات هراسيده است ...

 

 

كسي منتظر توست كسي به رنگ هيچ كس دلتنگ ديدار توست يودي وبودنت باور نبود رفته اي و جاي خاليت هميشه روبروي تنهايي هاست بايد دلبسته نمي شد آنكس كه رفته است باز نخواهد گشت اين آروزي طولاني به ثمر نخواهد نسشت بايد كه فراموش كرد بايد راهي شد تا روزها سپر شوند ...

 

 

كدام ستاره گواه آغاز تو بود كه جراحت بال پرستو در اعتماد دستهايت التيام مي يافت و درخت ترس تبر را از ياد مي برد چه خوب بودي اي نازنين وقتي كنار دلتنگي ام مي نشستي چونان كبوتري بر شاخه هاي خالي پاييز و تمام نياز مرا به عشق با صلابتي شاعرانه عاشقانه آواز مي دادي آه چه خوب بودي اي نازنين ...

 

  

کبوتر دلم پر زده در هواي تو مي کشدم به هر طرف جاذبه وفاي تو در سفري دوباره ام، سوخته چون ستاره ام آه که آتش درون، شعله زد از نواي تو گر چه جوان دويده ام، پير به تو رسيده ام تا به کجا کشد مرا، غربت ماجراي تو ساز دل شکسته ام مويه رداغ مي کند بغض زمان گرفته از گريه بي صداي تو در شب بي خروش من ، چنگ غريب عشق کو تا به نواي غم زند ، نغمه آشناي تو از سر سجده گاه دل، سوخته جان نشسته ام تا دم آخرين نفس بر لب من دعاي تو...

 

مرد از راه چشم و زن از راه گوش به دام مي افتد .مرد به کرات عشق مي ورزد ، اما کم . ولي زن به ندرت ،اما بسيار .مردها همواره مي خواهند اولين عشق يک زن باشند و زنها دوست دارن آخرين عشق يه مرد باشند.

 

 

اوني كه يار تو بود، اگه غمخوار تو بود، قلبش رو پس نمي داد دل به هر كس نمي داد، دل مي گفت مقدسه عشق اون برام بسه ،از نگاش نفهميدم كه دروغ وهوسه، غصه خوردن نداره ،گريه كردن نداره، به يه قلب بي وفا دل سپردن نداره، آخر قصه چي شد، قلب اون مال كي شد اون كه از من پر گرفت چي مي خواستيم وچي شد، اوني كه مال تو بود اگه لايق تو بود تورو تنها نمي ذاشت، با خودت جا نمي ذاشت... اوني كه يار تو بود، اگه غمخوار تو بود، قلبش رو پس نمي داد دل به هر كس نمي داد.

 

 

زندگي دفتري از خاطر هست. يك نفر در شب كم، يك نفر در دل خاك، يك نفر همدم خوشبختي هاست، يك نفر همسفر سختي هاست، چشم تا باز كنيم عمرمان مي گذرد ما همه همسفريم .

 

 

 

اگه دبير رياضي بودم ثابت مي كردم كه چگونه شعاع نگاهت از مركز قلبم مي گذرد ...اگر دبير شيمي بودم نام تو را در قلبم پخش مي كردم تا محلول با محبت شود ...  اگر دبير جغرافي بودم مي دونستم كه خوش آب و هوا ترين منطقه آغوش گرم توست ...اگر دبير زبان بودم با زبان بي زباني مي گفتم دوستت دارم ...واگر دبير زيست بودم مي نداختمت جاي كوچكي كه بهت ضربه ميزنن و از ديواراش خون مي چكه ولي تو ناراحت نشو چون اونجا قلبمه.

 

 

اوني كه مي گفت جونش به جونت بنده حالا داره به گريه هات مي خنده اوني كه مي گفت بدون تو مي ميره دروغ ميگه دلش جنس كويره دروغ ميگه تو گوش نده به حرفاش نگو هنوز ميخواي بموني باهاش خيال نكن بدون اون ميميري بذار بره نباشه جون مي گيري .

 

 

خيلي سخته كه بغض داشته باشي ، اما نخواي كسي بفهمه ... خيلي سخته كه عزيزترين كست ازت بخواد فراموشش كني ... خيلي سخته كه سالگرد آشنايي با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگيري ... خيلي سخته كه روز تولدت ، همه بهت تبريك بگن ، جز اوني كه فكر مي كني به خاطرش زنده اي ... خيلي سخته كه غرورت رو به خاطر يه نفر بشكني ، بعد بفهمي دوست نداره.

 

 

اگه تورو خواستن اشتباهه اگه باتوبودن اشتباهه اگه عاشق توبودن اشتباهه اگه واسه تومردن اشتباهه پس توبهترين و قشنگترين اشتباه زندگي من هستي.

 

 

اگر قرار باشه ظرف 24 ساعت دنيا به پايان برسه تموم خط هاي تلفن و تالارهاي گفتگو و ايميل ها اشغال ميشه. پر ميشه از كلمه هاي (( از اينكه رنجوندمت پشيمونم من رو ببخش يا تو را عاشقانه مي پرستم يا مراقب خودت باش )) اما بين اين همه پيام يكي از همه تكون دهنده تره (( هميشه عاشقت بودم ولي هيچوقت بهت نگفتم )) پس عشق و محبت را تقديم آنكه دوستش داريم كنيم شايد فردايي ديگر هرگز نباشد.

 

 

روزي كه عشق وارد خانه قلبم شد او را نشناختم، مدتي طول كشيد تا با او آشنا شدم ، از او خوشم آمده بود ، خواستم به او بگويم براي هميشه در خانه قلب من بمان اما قبل از اين كه من به او بگويم ، به من گفت آمده ام براي هميشه اينجا بمانم.

 

 

 

بعد مرگم مرا در تابوت سياهي بگذاريد تا همه بدانند در تاريكي به سر مي برده ام دستهايم را از تابوت بيرون بگذارید تا همه بدانند به آنچه مي خواستم نرسيدم چشمهايم را باز بگذاريد تا همه بدانند چشم انتظار از دنيا رفته ام روي قبرم تكه يخي بگذاريد تا مثل باران برايم اشك ريزد و روي سنگ قبرم چيزي ننويسيد تا همه فراموشم كنند...

 

 


موضوعات مرتبط: زیباترین جملات احساسی ، ،
برچسب‌ها: جملات احساسی , زیباترین جملات احساسی ,

تاريخ : چهار شنبه 3 خرداد 1391 | 22:42 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 36 صفحه بعد

.: Weblog Themes By VatanSkin :.